مقالات

نارسیسیسم چیست؟

articles 1 min

دایانا کوان مواجهه علم با پدیده‌ای که به‌طور گسترده‌ای نادرست درک شده است. پژوهشگران بحث می‌کنند که آیا خودبزرگ‌بینی همیشه نقابی برای پنهان کردن آسیب‌پذیری است یا خیر. آیا می‌توانید به یک خودشیفته فکر کنید؟ برخی ممکن است دونالد ترامپ یا ایلان ماسک را تصور کنند که هر دو در شبکه‌های اجتماعی به عنوان چنین افرادی معرفی می‌شوند. یا شاید نخست‌وزیر هند، نارندرا مودی، که زمانی کت راه‌راهی پوشیده بود که نام خودش با حروف طلایی کوچک بر روی هر خط آن بارها و بارها بافته شده بود. اما احتمالاً با یک فرد خودشیفته‌ای برخورد کرده‌اید که هیچ شباهتی به ترامپ، ماسک یا مودی نداشته است. برآورد شده است که تا ۶ درصد از جمعیت ایالات متحده، که بیشتر آن‌ها مرد هستند، در برخی دوره‌های زندگی خود دچار اختلال شخصیت خودشیفته بوده‌اند. و این وضعیت به طرز حیرت‌آوری به روش‌های مختلفی بروز می‌کند. بر اساس یک مقاله مروری در مورد تشخیص این اختلال، افراد مبتلا به خودشیفتگی “ممکن است بزرگ‌نما یا خودکم‌بین، برون‌گرا یا منزوی، مدیران صنعت یا ناتوان در حفظ شغل ثابت، شهروندان نمونه یا متمایل به فعالیت‌های ضداجتماعی” باشند. متخصصان بالینی به چندین بُعد اشاره می‌کنند که خودشیفته‌ها در آن‌ها متفاوت‌اند. برخی ممکن است بسیار موفق عمل کنند، با حرفه‌های درخشان و زندگی اجتماعی پرشور، یا ممکن است عملکرد ضعیفی داشته باشند. آن‌ها ممکن است به دیگر اختلالات، از افسردگی تا جامعه‌ستیزی، مبتلا باشند یا نباشند. و اگرچه بیشتر مردم با نسخه “بزرگ‌نما”ی خودشیفتگی آشنا هستند – همان‌طور که در فردی متکبر و خودپسند که توجه دیگران را می‌طلبد مشاهده می‌شود – این اختلال به شکل “آسیب‌پذیر” یا “پنهان” نیز وجود دارد، که در آن افراد از آشفتگی درونی و نوسانات عزت نفس رنج می‌برند. آنچه این تضادهای ظاهری با هم مشترک دارند، تمرکز شدید بر خودشان است. بیشتر روانشناسانی که بیماران را درمان می‌کنند می‌گویند که خودبزرگ‌بینی و آسیب‌پذیری در یک فرد هم‌زیستی دارند و در موقعیت‌های مختلف ظاهر می‌شوند. اما در میان روانشناسان دانشگاهی، بسیاری بر این باورند که این دو ویژگی همیشه با هم تداخل ندارند. این بحث برای دهه‌ها بدون حل باقی مانده است، احتمالاً به دلیل یک معما: آسیب‌پذیری تقریباً همیشه در مطب درمانگر حضور دارد، اما افراد با خودبزرگ‌بینی بالا به احتمال زیاد برای درمان مراجعه نمی‌کنند. روانشناس مری ترامپ، بر اساس تاریخچه خانوادگی و مشاهدات نزدیک، استنباط می‌کند که عمویش، دونالد ترامپ، معیارهای اختلال شخصیت خودشیفته و احتمالاً ضد اجتماعی را دارد، که در انتهای شدید آن، جامعه‌ستیزی قرار دارد. اما “ارائه یک اما “ارائه یک تشخیص دقیق و جامع نیازمند یک سری کامل از آزمایش‌های روانشناختی و عصب‌روانشناختی است که او هرگز آن‌ها را انجام نخواهد داد”، او در کتاب خود درباره رئیس‌جمهور سابق می‌نویسد. این وضعیت باعث شده است که تشخیص دقیق و جامع اختلال شخصیت خودشیفته بسیار دشوار باشد. روانشناسان بالینی عموماً بر این باورند که خودبزرگ‌بینی و آسیب‌پذیری در افراد خودشیفته همزیستی دارند و در موقعیت‌های مختلف به نمایش گذاشته می‌شوند. اما بسیاری از روانشناسان دانشگاهی معتقدند که این دو ویژگی همیشه همزمان وجود ندارند و می‌توانند به صورت جداگانه نیز بروز کنند. این بحث طولانی مدت در مورد این دوگانگی، عمدتاً به دلیل عدم توانایی در مشاهده همزمان هر دو ویژگی در شرایط درمانی و تحقیقاتی، هنوز حل نشده است. به نظر می‌رسد که هر دو جنبه خودشیفتگی – خودبزرگ‌بینی و آسیب‌پذیری – به شدت با تمرکز بیش از حد بر خود فرد مرتبط هستند. افراد خودشیفته ممکن است در محیط‌های مختلف، رفتارها و واکنش‌های متفاوتی از خود نشان دهند، و این امر تشخیص و درمان آن‌ها را پیچیده‌تر می‌کند. از این رو، پژوهش‌های بیشتری نیاز است تا به فهم عمیق‌تر این اختلال کمک کرده و راهکارهای مؤثرتری برای تشخیص و درمان آن فراهم شود. تنها از طریق این تحقیقات گسترده و جامع می‌توان به تصویری کامل‌تر و دقیق‌تر از نارسیسیسم و چگونگی مدیریت آن دست یافت. اکنون علم مغز به فهم بهتر نارسیسیسم کمک می‌کند. گرچه بعید است این مسئله را حل کند، اما مطالعات اولیه از دیدگاه متخصصان بالینی حمایت می‌کند: آسیب‌پذیری واقعاً به نظر می‌رسد که روی پنهان خودبزرگ‌بینی است. خیال یا واقعیت؟ تسا، زن ۲۵ ساله‌ای که اکنون در کالیفرنیا زندگی می‌کند، گاه احساس می‌کرد که بر جهان مسلط است. “هر روز از خواب بیدار می‌شدم و به دانشگاه می‌رفتم و باور داشتم که قرار است یک خواننده مشهور شوم و زندگی‌ام شگفت‌انگیز خواهد بود”، او به یاد می‌آورد. “فکر می‌کردم می‌توانم خودم را به کمال برسانم و روزی به شخصی فوق‌العاده تبدیل شوم که در میان زندگی فوق‌العاده‌ای احاطه شده است.” اما او نیز دچار افت شدید احساسی شد.

یکی از این افت‌ها زمانی رخ داد که متوجه شد زندگی شگفت‌انگیزی که تصور می‌کرد، ممکن است هرگز به واقعیت نپیوندد. “این یکی از طولانی‌ترین دوره‌های افسردگی بود که تا به حال تجربه کرده‌ام”، تسا می‌گوید. “بسیار تلخ شدم و هنوز هم در حال کنار آمدن با آن هستم.”

این ناهماهنگی بین خیال و واقعیت به روابطش نیز سرایت کرد. وقتی با دیگران صحبت می‌کرد، اغلب احساس خستگی می‌کرد – و در روابط عاشقانه، به‌ویژه احساس ناپیوستگی با احساسات خود و شریکش داشت. پسری که با او رابطه داشت، پس از جدایی، به او گفت که او بی‌خبر از رنجی که با انفجار خشمش به او وارد کرده بود، بود. “به او گفتم، ‘رنج تو مانند فریادی در باد بود – نمی‌دانستم که تو چنین احساسی داشتی’… تنها چیزی که به آن فکر می‌کردم این بود که چقدر احساس خیانت می‌کردم”، او می‌گوید. این او را ناراحت می‌کرد که می‌دید او با دیگران ارتباط برقرار می‌کند؛ واکنش نشان می‌داد با تحقیر دوستانش و تلاش برای جلوگیری از ملاقات او با آن‌ها. و از اینکه او دیگران را تحسین می‌کرد متنفر بود، زیرا او را به این فکر می‌انداخت که آیا او همچنان او را قابل تحسین می‌بیند یا نه.

نتوانستن در زندگی کردن به نسخه‌های ایده‌آل از خودش – که شامل دیدن خودش در میان دوستان و هوادارانی که او را به خاطر زیبایی و استعدادش دوست دارند و ستایش می‌کنند – تسا را به شدت دچار آشفتگی می‌کرد. “گاهی اوقات همزمان احساس می‌کنم که بالاتر از همه چیز، بالاتر از زندگی خودم هستم و در عین حال مانند زباله‌ای در کنار جاده”، او می‌گوید. “احساس می‌کنم دائماً در حال پنهان کردن و پوشاندن چیزها هستم. دائماً استرس دارم و خسته‌ام. دائماً تلاش می‌کنم یک خود درونی بسازم تا دیگر مجبور نباشم این‌گونه احساس کنم.” پس از آنکه والدینش پیشنهاد درمان دادند، در سال ۲۰۲۳ تسا با اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) تشخیص داده شد.

آنچه نارسیسیسم را به‌ویژه پیچیده می‌کند این است که همیشه ممکن است ناکارآمد نباشد. “برتری اجتماعی، تلاش برای دستیابی به موفقیت و تمرکز بر بهبود وضعیت زندگی خود به تنهایی چندان مشکل‌زا نیستند و معمولاً در فرهنگ‌های غربی ارزشمند به شمار می‌آیند”، ایدن رایت، روانشناس دانشگاه میشیگان می‌گوید.

السا رونینگستام، روانشناس بالینی بیمارستان مک‌لین در ماساچوست، می‌گوید: گونه نسبتاً کارآمد نارسیسیسم شامل داشتن دید مثبت به خود و تلاش برای حفظ سلامتی خود، در زمانی که اوضاع خوب پیش می‌رود، است، در حالی که هنوز قادر به حفظ روابط نزدیک با دیگران و تحمل اختلافات از نسخه ایده‌آل از خود هستند. سپس “نارسیسیسم پاتولوژیک” وجود دارد که با ناتوانی در حفظ حس ثبات از عزت نفس مشخص می‌شود. افرادی که به این وضعیت مبتلا هستند، دیدگاه تورم‌آمیز از خود را به هزینه دیگران حفظ می‌کنند و وقتی این دیدگاه تهدید می‌شود، خشم، شرم، حسادت و احساسات منفی دیگر را تجربه می‌کنند. آن‌ها می‌توانند زندگی نسبتاً عادی‌ای داشته باشند و تنها در شرایط خاصی به رفتارهای ناشایست دست بزنند. اختلال شخصیت خودشیفته یک زیرگونه از نارسیسیسم پاتولوژیک است که در آن فرد با مشکلات مزمن و طولانی‌مدت مواجه است. این وضعیت اغلب با شرایط دیگری مانند افسردگی، اختلال دو قطبی، اختلال شخصیت مرزی یا اختلال شخصیت ضد اجتماعی همزمان رخ می‌دهد.

نارسیسوس قرن بیست و یکم

در داستان باستانی یونانی نارسیسوس، یک شکارچی جوان که به خاطر زیبایی بی‌همتایش تحسین می‌شود، بسیاری از کسانی را که عاشق و دنبالش هستند، از خود می‌راند. یکی از آن‌ها اکو، یک نیمف بدشانس است – که پس از انجام حیله‌ای بر یکی از خدایان، توانایی صحبت کردن را از دست داده است مگر اینکه کلمات دیگری را تکرار کند. گرچه ابتدا مجذوب صدایی که صدای خودش را منعکس می‌کرد شده بود، نارسیسوس در نهایت آغوش اکو را رد می‌کند.

خدای نمسیس سپس نارسیسوس را نفرین می‌کند و او را مجبور می‌کند که عاشق تصویر خود در آب شود. نارسیسوس به شدت مجذوب تصویر خود می‌شود که آن را موجودی زیبا می‌پندارد و وقتی متوجه می‌شود که این تصویر نمی‌تواند محبتش را جبران کند، دچار ناامیدی می‌شود. در برخی نسخه‌های داستان، او پیش از تصویر خود از تشنگی و گرسنگی می‌میرد.

در دهه‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰، روانکاوان هاینتز کوهات و اتو کرنبرگ آنچه را که اکنون به عنوان “مدل ماسک” نارسیسیسم شناخته می‌شود، ترسیم کردند. این مدل فرض می‌کرد که ویژگی‌های خودبزرگ‌بینی مانند تکبر و جسارت، احساسات ناامنی و عزت نفس پایین را پنهان می‌کنند. نسخه ۱۹۸۰ کتابچه تشخیصی و آماری اختلالات روانی (DSM)، مرجع اصلی مورد استفاده کلینیک‌های ایالات متحده، این دیدگاه را با گنجاندن ویژگی‌های آسیب‌پذیر در تعریف NPD منعکس کرد، هرچند بیشتر بر ویژگی‌های بزرگ‌نما تأکید داشت.

اما برخی روانپزشکان معتقد بودند که معیارهای آسیب‌پذیری بیش از حد با معیارهای سایر اختلالات شخصیت همپوشانی دارند. اختلال شخصیت مرزی (BPD) به‌ویژه با NPD در ویژگی‌های آسیب‌پذیری مانند مشکل در مدیریت احساسات، حساسیت به انتقاد و روابط ناپایدار مشترک است. نسخه‌های بعدی DSM بنابراین تأکید بیشتری بر ویژگی‌های بزرگ‌نما داشتند – مانند حس خودبزرگ‌بینی اغراق‌شده، اشتغال ذهنی با خیالات موفقیت و قدرت نامحدود، نیاز مفرط به تحسین و فقدان همدلی.

در اوایل دهه ۲۰۰۰، آرون پینکوس، روانشناس بالینی دانشگاه ایالتی پنسیلوانیا، متوجه شد که تمرکز بر خودبزرگ‌بینی نمایانگر دقیقی از آنچه در بیماران مبتلا به خودشیفتگی مشاهده می‌کند، نیست. او می‌گوید: “این تمرکز به‌کلی نادیده می‌گرفت که چه چیزی به‌طور معمول بیماران را به درمان می‌کشاند، یعنی آسیب‌پذیری و ناراحتی.” این مسئله او را به مأموریتی برای هماهنگ‌تر کردن دانش ما در این زمینه سوق داد. در مروری در سال ۲۰۰۸، پینکوس و همکارانش دریافتند که درک متخصصان سلامت روان از اختلال شخصیت خودشیفته (NPD) بسیار متنوع است و ده‌ها برچسب برای راه‌های بیان خودشیفتگی وجود دارد. اما یک رشته مشترک نیز وجود داشت: توصیف‌هایی از هر دو شکل بزرگ‌نما و آسیب‌پذیر این اختلال.

از آن زمان، پژوهشگران دریافته‌اند که هر دو بُعد خودشیفتگی با آنچه روانشناسان “خصومت” می‌نامند، مرتبط است، که شامل خودخواهی، فریب‌کاری و بی‌رحمی می‌شود. اما خودبزرگ‌بینی با قاطعیت و جستجوی توجه مرتبط است، در حالی که آسیب‌پذیری تمایل به شامل نوروتیسم و رنج از اضطراب، افسردگی و خودآگاهی دارد. خودشیفتگی آسیب‌پذیر نیز بیشتر با خودآزاری (که می‌تواند شامل کشیدن مو، بریدن، سوزاندن و رفتارهای مشابه باشد که در افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی نیز یافت می‌شود) و خطر خودکشی همراه است تا شکل بزرگ‌نما.

دو تظاهر خودشیفتگی نیز به انواع مختلفی از مشکلات در روابط مرتبط هستند. در حالت‌های بزرگ‌نما، افراد مبتلا به NPD ممکن است نسبت به دیگران کینه‌توز و سلطه‌گر باشند، در حالی که در مراحل آسیب‌پذیر ممکن است بیشتر منزوی و قابل بهره‌برداری شوند.

آبمیوه عزت نفس

جیکوب اسکیدمور، مرد ۲۳ ساله‌ای که مبتلا به NPD است و حساب‌هایی با نام “خودشیفته بی‌نام” در چندین شبکه اجتماعی دارد، می‌گوید که او اغلب از احساس بزرگ‌نمایی به آسیب‌پذیری تغییر می‌کند، گاهی چندین بار در روز. اگر از دیگران توجه مثبت دریافت کند یا به اهدافش برسد، او تجربه “اوج‌های” بزرگ‌نمایی دارد که در آن احساس اعتماد به نفس و امنیت می‌کند. او می‌گوید: “این تقریباً یک احساس شادمانی است.” اما وقتی این منابع تقویت‌کننده‌ایگو—چیزی که او به آن “آبمیوه عزت نفس” می‌گوید—خشک می‌شوند، او خود را در حال افت به احساسات پایین می‌یابد که در آن احساس شرم طاقت‌فرسا ممکن است او را حتی از ترک خانه بازدارد. اسکیدمور می‌گوید: “می‌ترسم بیرون بروم چون احساس می‌کنم دنیا می‌خواهد مرا قضاوت کند یا چیزی، و این دردناک است. احساس می‌کنم انگار در قفسه سینه‌ام چاقو خورده‌ام.”

میل به پر کردن مخزن عزت نفس، بسیاری از رفتارهای بزرگ‌نمایانه اسکیدمور را شکل داده است—خواه آن‌که خود را رهبر بلامنازع چندین گروه اجتماعی معرفی کند و خود را «امپراتور» بنامد و کسانی را که او را خشمگین می‌کردند مجازات نماید، یا روابطی را صرفاً برای افزایش عزت نفس خود برقرار کند. اسکیدمور همیشه خود را به شکل‌های بزرگ‌نمایانه نشان نداده است: هنگامی که جوان‌تر بود، بسیار حساس و ناامن به نظر می‌رسید. او به یاد می‌آورد: “به یاد دارم که به آینه نگاه می‌کردم و به این فکر می‌کردم که چقدر منزجرکننده هستم و چقدر از خودم متنفرم.”

ارزیابی‌های متخصصان بالینی، همچنین مطالعاتی در جمعیت گسترده‌تر، از این ایده حمایت می‌کنند که خودشیفته‌ها بین این دو حالت نوسان می‌کنند. در نظرسنجی‌های اخیر، رایت و دانشجوی تحصیلات تکمیلی او الیزابت ادرشایل از صدها دانشجوی کارشناسی و اعضای جامعه خواستند که ارزیابی‌هایی را که سطح خودبزرگ‌بینی و آسیب‌پذیری‌شان را چندین بار در روز در طی چند روز اندازه‌گیری می‌کرد، تکمیل کنند. آن‌ها دریافتند که در حالی که آسیب‌پذیری و خودبزرگ‌بینی معمولاً در یک لحظه همزمان وجود ندارند، افرادی که به طور کلی بزرگ‌نما هستند نیز دوره‌های آسیب‌پذیری را تجربه می‌کنند—در حالی که کسانی که عموماً آسیب‌پذیرتر هستند، بزرگ‌نمایی کمتری را تجربه می‌کنند. برخی مطالعات نشان می‌دهند که همپوشانی ممکن است به شدت خودشیفتگی بستگی داشته باشد: امانوئل یوک، روانشناس بالینی دانشگاه پزشکی گراتس در اتریش و همکارانش در نظرسنجی‌ها دریافتند که آسیب‌پذیری ممکن است در افراد بسیار بزرگ‌نما بیشتر ظاهر شود.

دیانا دایموند، روانشناس بالینی دانشگاه شهری نیویورک، معتقد است که چنین یافته‌هایی نشان می‌دهند که مدل ماسک بیش از حد ساده است. “تصویر بسیار پیچیده‌تر است؛ آسیب‌پذیری و بزرگ‌نمایی در رابطه‌ای پویا با یکدیگر وجود دارند و بسته به آنچه فرد در زندگی با آن مواجه می‌شود و مرحله‌ای از توسعه خود که در آن قرار دارد، نوسان می‌کنند.”

اما جاش میلر، روانشناس دانشگاه جورجیا و دیگران، کاملاً ایده پنهان‌کردن یک سوی آسیب‌پذیر در افراد بزرگ‌نما را رد می‌کنند. میلر می‌گوید: “اگرچه افراد بزرگ‌نما گاهی اوقات احساس آسیب‌پذیری می‌کنند، اما این آسیب‌پذیری لزوماً به ناامنی‌هایشان مرتبط نیست. من فکر می‌کنم آن‌ها واقعاً خشمگین می‌شوند زیرا بیش از هر چیز دیگری به حس برتری و جایگاه خود اهمیت می‌دهند – و وقتی این حس به چالش کشیده می‌شود، واکنش تندی نشان می‌دهند.” دونالد لاینم، روانشناس دانشگاه پردو، موافق است: “من فکر می‌کنم افراد می‌توانند به دلایل زیادی خودخواه باشند – ممکن است واقعاً فکر کنند که از دیگران بهتر هستند یا به‌دنبال اثبات جایگاه و سلطه خود باشند – این یک انگیزه کاملاً متفاوت است و به نظر من این انگیزه نادیده گرفته شده است.”

این تفاوت‌های دیدگاه ممکن است به این دلیل باشد که روانشناسان مختلف در حال مطالعه گروه‌های متفاوتی هستند. در مطالعه‌ای در سال ۲۰۱۷، پژوهشگران از ۲۳ روانشناس بالینی و ۲۲ روانشناس اجتماعی و/یا شخصیت (که با بیماران کار نمی‌کنند) نظرسنجی کردند و دریافتند که اگرچه هر دو گروه خودبزرگ‌بینی را به‌عنوان جنبه‌ای اساسی از خودشیفتگی می‌دانستند، روانشناسان بالینی کمی بیشتر احتمال داشت که آسیب‌پذیری را به‌عنوان هسته اصلی آن ببینند.

می‌لر یادآور می‌شود که بیشتر خودشیفته‌هایی که به دنبال کمک می‌آیند، عموماً آسیب‌پذیرتر هستند: “این‌ها افرادی زخمی هستند که برای درمان زخم‌هایشان به درمان مراجعه می‌کنند.” به نظر او، این بدان معناست که کلینیک‌ها ممکن است بهترین مکان برای مطالعه خودشیفتگی نباشند – حداقل نه جنبه بزرگ‌نمایی آن. او می‌گوید: “این کمی شبیه تلاش برای یادگیری رفتار شیر در یک باغ‌وحش است.”

نپذیرفتن درمان به‌ویژه در مورد “خودشیفته‌های بدخیم” صادق است، که علاوه بر ویژگی‌های معمول، ویژگی‌های ضداجتماعی و روان‌پریشی مانند دروغ‌گویی مزمن یا لذت بردن از درد و رنج دیگران را نیز نشان می‌دهند.

ماریان (که نامش برای حفظ حریم خصوصی تغییر کرده) به یاد می‌آورد که پدرش، دانشمندی برجسته که درمانگر خودش او را خودشیفته بدخیم دانسته بود، هرگز به دنبال درمان نرفت. ماریان می‌گوید: “همه چیز درباره مجازات مداوم بود.” او قوانین سختگیرانه‌ای اعمال می‌کرد، مانند محدود کردن زمان استفاده از دستشویی برای خانواده پنج‌نفره‌اش در طول سفرهای جاده‌ای طولانی. اگر تا زمانی که باک پر می‌شد، همه به ماشین بازنگشته بودند، او می‌رفت. در یک مورد، ماریان به دلیل نرسیدن به موقع به ماشین در یک ایستگاه بنزین رها شد. او به یاد می‌آورد: “تقریباً روزی نبود که چنین درام‌هایی نداشته باشد – یک نفر منزوی، مجازات یا تحقیر شود، یا مورد انتقاد قرار گیرد.” اگر گریه می‌کردی، او می‌گفت تو هیستریک هستی. او گریه را با اعمال خودش مرتبط نمی‌دانست؛ بلکه فکر می‌کرد نمایشی است.

پدرش همچنین خواهر و برادرهایش و مادرشان را علیه یکدیگر تحریک می‌کرد تا مانع از ایجاد ارتباط نزدیک بین آن‌ها شود – و او دائماً به دنبال یافتن نقص در اطرافیانش بود. ماریان مهمانی‌های شام در خانه را به یاد می‌آورد که پدرش ساعت‌ها تلاش می‌کرد تا نقاط ضعف دیگر شوهرها را پیدا کند و نظر زوج‌ها را نسبت به یکدیگر تخریب کند. وقتی ماریان دوست‌پسرهایش را به خانه می‌آورد، پدرش آن‌ها را به چالش می‌کشید و سعی می‌کرد ثابت کند که از آن‌ها برتر است. با اینکه او یک دانشگاهی خیره‌کننده بود که به‌راحتی در ملاقات‌های اولیه مردم را مجذوب خود می‌کرد، بارها به دلیل درگیری در دانشگاه‌هایی که کار می‌کرد اخراج شد. ماریان می‌گوید: “همه چیز درباره برتری‌طلبی بود. تمایل او به تخریب هر چیزی که درخشان، محبوب و دوست‌داشتنی بود، همه چیز دیگر را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.”

دیاموند یادآور می‌شود که خودشیفته‌های بدخیم اغلب بزرگ‌ترین چالش را برای درمانگران ایجاد می‌کنند – و آن‌ها ممکن است به‌ویژه در موقعیت‌های رهبری خطرناک باشند. آن‌ها می‌توانند عملکرد اخلاقی ناقصی داشته باشند در حالی که تأثیر زیادی بر پیروان خود می‌گذارند. “فکر می‌کنم این چیزی است که اکنون با افزایش استبداد در سراسر جهان در حال رخ دادن است.”

یک کودکی ناسالم؟

تحقیقات روی دوقلوهای همسان و غیرهمسان نشان می‌دهد که خودشیفتگی حداقل تا حدی ارثی است، اما مطالعات دیگر نشان می‌دهند که والدین ناسالم نیز ممکن است نقش مهمی ایفا کنند.

خودبزرگ‌بینی ممکن است از دیدگاه‌های اغراق‌آمیز والدین درباره برتری کودکشان ناشی شود، در حالی که آسیب‌پذیری ممکن است از داشتن والدینی سرد، بی‌توجه، سوءاستفاده‌گر یا نادیده‌گیرنده سرچشمه بگیرد. پیچیده‌تر کردن موضوع این است که برخی مطالعات نشان می‌دهند ارزش‌گذاری بیش‌ازحد نیز در خودشیفتگی آسیب‌پذیر نقش دارد، در حالی که دیگران ارتباطی بین والدین و خودبزرگ‌بینی نمی‌یابند. رونینگستام در راهنمای خود درباره این اختلال می‌گوید: “کودکانی که به NPD مبتلا می‌شوند ممکن است احساس کنند که وقتی به شیوه‌ای که انتظارات والدین را برآورده می‌کنند عمل می‌کنند، دیده و قدردانی می‌شوند، اما وقتی نتوانند این کار را انجام دهند، نادیده گرفته، رد یا سرزنش می‌شوند.

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *